30 شخصيت منفي و جذاب بازي هاي...

ساخت وبلاگ

30 شخصيت منفي و جذاب بازي هاي...


30 شخصيت منفي و جذاب بازي هاي...


شخصيت مثبت، شخصيت منفي… پروتاگونيست، آنتاگونيست. اصولا زماني که پاي داستان در يک بازي رايانه اي به ميان مي آيد خود به خود اين دو کلمه نيز وارد مي شوند و روند اصلي داستان را به دست مي گيرند. البته هميشه اينطور نيست که هر بازي که داستان داشته باشد حتما پروتاگونيست و آنتاگونيست هم داشته باشد اما در بسياري مواقع چنين است. در واقع اعمال و رفتار همين شخصيت هاي مثبت و منفي و واکنش هايي در موقعيت هاي مختلف از خود بروز مي دهند، شالوده داستان را شکل مي دهد و آن را براي ما جذاب يا کسل کننده مي کند. وقتي مي گوييم داستان يک بازي خوب است يعني از برآيند کنش ها و واکنش هايي که شخصيت هاي مثبت و منفي داستان نسبت به هم و يا نسبت به اتفاقات مختلف در داستان داشته اند راضي هستيم و برايمان باورپذير است و البته زماني هم که از يک داستان گلايه داريم و آن را ضعيف قلمداد مي کنيم نشانه آن است که اين شخصيت هاي مثبت و منفي درست در داستان جاگذاري نشده اند و برآيند اعمال و رفتار آنها در داستان بازي براي ما منفي شده است. خلاصه بگويم، شخصيت هاي مثبت و منفي، جان داستان و اساس آن هستند و پررنگ ترين نقش را در موفقيت يا عدم موفقيت يک داستان دارند مخصوصا در بازي هاي رايانه اي که اغلب روند داستان شامل پيشروي پروتاگونيست بازي براي مقابله با آنتاگونيست داستان است و بازيباز تمرکز زيادي را بر اين شخصيت ها معطوف مي دارد. همانطور که قبلا نيز خدمت شما عزيزان در مقالات قبلي عرض کرده ام، داستان مفهوميست انتزاعي و صرفا کلمه “داستان” شايد تنها نشانگر حوزه‌اي خاص باشد ولي نشان‌گر ايده‌اي انحصاري، خاص و ثابت نيست، بلکه تنها تجسمي از خيالات‌‌‌، روايات و ماجراهايي است که در ذهن مي‌پرورانيم و مرز و محدوده خاصي ندارند و در چارچوبي خاص محصور نيستند. حال وقتي که قصد کنيم اين مفهوم انتزاعي و اين خيالات و روايات را در قالبي خاص بگنجانيم و در واقع آن را بر روي يک مورد خاص که در ذهن داريم پياده کنيم آن‌گاه است که يک داستان خاص شکل مي‌گيرد و نامي بر روي آن گذاشته مي‌شود و شخصيتي خاص به خود مي‌گيرد و از حالتي کلي تبديل به يک منطقه مرزبندي شده مي‌شود.


براي پياده کردن و جان دادن به داستاني خاص، پس از مشخص کردن فضا و چهارچوب کلي زماني و مکاني که براي آن داستان در نظر داريم، در قدم بعدي مهم‌ترين نياز، خلق و جان بخشيدن به شخصيت‌هاي آن داستان است که قصد داريم ماجراهاي قصه مورد نظرمان را بر روي آن‌ها پياده کنيم و در واقع داستان را بر شالوده اين شخصيت‌ها بنا کنيم. پس در يک داستان، اين شخصيت‌ها هستند که با اعمال و رفتار و سخنان و اتفاقاتي که از سر مي‌گذرانند و واکنش‌هايي که در برابر کنش‌هاي داستان انجام مي‌دهند قصه را براي ما تعريف و ما را با خود همراه مي‌کنند. هر چقدر که اين شخصيت‌ها بيشتر در ذهن نويسنده و سازنده داستان پرداخته شده باشند و پخته‌تر و عميق‌تر خلق شوند بالطبع جذابيت آن داستان را نزد مخاطب خود بالا مي‌برند و جدا از اين که هم‌زاد پنداري با چنين شخصيت‌هايي که به مانند انسان‌هاي واقعي پيچيده و عميق هستند راحت‌تر است بلکه وجوه مختلف شخصيتي آن‌ها به داستان حالتي چندوجهي مي‌دهد و آن را از يک مسير ثابت که تنها و تنها يک روايت يک‌بعدي و سطحي را براي ما تعريف مي‌کند خارج خواهد ساخت. در واقع شخصيت‌ها زير بناي محکم و استوار يک داستان و روايت هستند و هر قدر که قوي‌تر و مستحکم‌تر باشند پايه‌ها و ريشه‌هاي اين بنا را مطمئن‌تر و قدرتمند‌تر مي‌سازند تا مخاطب با خيال راحت پاي در اين بناي استوار بگذارد و هر لحظه ترس از فرو ريختن اين بنا نداشته باشد. حال وقتي که شخصيت‌ها را خلق کرديم و به آن‌ها عمق داديم و آن‌ها را آماده ورود به داستان کرديم، اين‌جاست که بايد تابعي را براي داستان تعريف کنيم و شخصيت‌هاي مختلف را در اين تابع قرار دهيم تا بر اين اساس روابط و ارتباط‌هاي مختلف بين اين شخصيت‌ها با يکديگر را براي مخاطب تعريف کنيم و بر اين اساس داستانمان را پيش ببريم. در حقيقت هر چقدر هم که اين شخصيت‌ها عميق و مستحکم ساخته شده باشند تا وقتي که با هم ارتباط نداشته باشند و رفتارهاي مختلف آن‌ها را در برخوردهاي مختلف مشاهده نکنيم حتي نمي‌توانيم بفهميم که آيا اصلا اين شخصيت عميق و قدرتمند است يا خير.


maxresdefault

خيلي جالب است. شايد کسي که اين عکس نگاه کند بگويد خب که چي. اينها کي هستن؟ اما ما گيمرها که نگاه مي کنيم مي توانيم مدتها بر روي همان يک شخص متمرکز شويم و به ياد بياوريم و به ياد بياوريم و به ياد بياوريم….



رفتارها و اعمال مختلف يک شخصيت در قبال محيط اطراف و در ارتباط با ديگر شخصيت هاست که نقش و رويکرد آن‌ها را در داستان بازي براي ما روشن مي‌کند تا جايگاه آن‌ها را در ذهنمان تثبيت کنيم. مثلا وقتي رفتار و اعتقادات و ارتباط‌هاي مختلف شخصيت جوکر با ديگر شخصيت‌ها را مشاهده مي‌کنيم آن ها را در ذهنمان تجزيه و تحليل مي‌کنيم و مانند يک معادله، اين جواب از ذهنمان بيرون مي‌آيد که با شخصيتي مريض و ديوانه طرف هستيم که هيچ رحمي ندارد و حتي به دنبال پول و ثروت نيز نيست. پس در اين داستان جايگاهي در ذهن‌مان به نام جوکر مي‌سازيم و بر اساس واکنش‌ها و رفتار او مرزي مشخص براي وي تعيين مي‌کنيم و او را در منطقه‌اي مشخص ار تابع داستانيمان قرار مي‌دهيم. حال از اين پس انتظار داريم که رفتارهاي جوکر در همان چارچوب خاصي که از او در ذهن داريم بگنجد و هر بار شخصيت وي زمين تا آسمان با چند دقيقه قبل عوض نشود. يعني مثلا وقتي که مي‌دانيم جان انسان‌ها براي وي هيچ اهميتي ندارند ناگهان مشاهده نکنيم که وي دارد براي نجات جان يک نفر فداکاري مي‌کند! زيرا در باورهاي ذهني ما اين شخص نمي‌تواند جوکر باشد چون محال است که وي براي نجات جان کسي فداکاري کند. در اين حالت اعتماد ما به داستان از بين مي‌رود و حس مي‌کنيم داستان تابع مشخص و هيچ قانوني ندارد و اين ضربه بزرگي به جذب مخاطب خواهد زد. با توجه به بحث‌هايي که مطرح شد مي‌توان نتيجه گرفت که در يک داستان مهم‌ترين و کار‌آمدترين ابزار جذب مخاطب پس از خلق شخصيت‌هايي قوي، برقراري ارتباطات جذاب و پرکشش بين اين شخصيت‌هاست، به نحوي که مخاطب را به دنبال سرانجام اين ارتباطات و عاقبت اين شخصيت‌ها بکشاند و ريسمان اتصال ذهن او به داستان را با هر چه بهتر کردن اين روند، قطورتر و مستجکم‌تر سازد تا حتي لحظه‌اي نيز احتمال از هم گسستن اين ريسمان و پاره شدن اتصال ذهن وي از داستان وجود نداشته باشد. در قالب سخن، اين مسئله‌اي که مطرح کرديم آسان است و گفتن آن کاري بس سهل و ساده است، ولي در عالم خلق داستان اين کار بسيار طاقت‌فرسا و سخت است و در واقع نياز به هنر و نبوغ نويسنده و سازنده داستان و طراح شخصيت‌ها دارد. به هيچ وجه فکر نکنيد که استاد هيدئو کوجيما يک نابغه نيست. به طور يقين وي يک نابغه است، آيا فکر مي‌کنيد ممکن است کسي بدون داشتن مغز و ذهني متفاوت از ديگران و بدون هوشي استثنائي، داستاني مانند سري Metal Gear بنويسد که صدها و شخصيت و وقايع مختلف داستاني را طي سال‌ها به زيباترين شکل ممکن به هم پيوند دهد و حتي کوچکترين خدشه‌اي نيز به آن وارد نباشد؟ به هيچ‌وجه امکان ندارد. فقط يک نابغه است که چنين کاري از دستش بر مي‌آيد و قادر به خلق چنين دنيايي است. در صنعت محبوب ما، هنر هشتم يعني بازي‌هاي رايانه‌اي نيز داستان و شخصيت‌ها و ارتباط بين آن‌ها در تعيين ميزان لذت بردن ما از يک بازي بسيار تاثيرگذار و تعيين‌کننده هستند و اگر سازندگان بتوانند گيم‌پلي و مکانيک‌هاي بازي را آميخته و تنيده در داستان و روابط مختلف شخصيت‌ها با يکديگر به بازيباز تحويل دهند قطعا دل کندن از آن داستان و شخصيت‌ها و در نهايت دل کندن از آن بازي بسيار دشوار خواهد شد. اگر بخواهيم در اين مورد که ذکر کرديم مثالي بزنيم مي‌توانيم به عملکرد نوابغ استديو Naughty Dog در سري بي‌نظير آنچارتد و در خلق رابطه بين Nathan Drake و Victor Sullivan و يا از آن بهتر به رابطه بين الي و جوئل در شاهکار The Last of Us اشاره کنيم که چنان استادانه بالا و پايين و فراز و نشيب‌هاي اين روابط را با مکانيک‌هاي مختلف گيم‌پلي در هم آميخته‌اند و چنان معجون يکدستي را پديد آورده‌اند که بازي و داستان و گيم‌پلي و روابط و…. همه با هم در يک لحظه به خورد بازيباز داده مي‌شود و هيچ کدام ذره‌اي از ديگري جدا نيستند. بله، اين گونه است که شاهکارها خلق مي شوند.


hqdefault

هر چه کدهاي اخلاقي کمتري را در دفترچه قوانين خود داشته باشيم، منفي تر خواهيم بود. اين فرد کلا دفترچه هم ندارد!



در طول تاريخ بازي‌هاي رايانه‌اي، عناوين بي‌شماري با داستان‌هاي بي‌شمار و انواع و اقسام شخصيت هاي مثبت و منفي براي پلتفرم‌هاي مختلف ساخته شده‌اند و هر يک بازخوردهاي مختلفي را در زمان خود از سوي بازيبازان و منتقدان دريافت کرده‌اند. گاهي داستان و شخصيت‌ها آن‌قدر آبکي و سطحي بوده است که حتي قبل از تمام شدن بازي کل داستان و شخصيت‌هاي آن را از ياد برده‌ايم و هيچ اهميتي به داستان بازي نداده‌ايم و گاهي با عناويني روبرو شده‌ايم که شخصيت‌ها و داستان، آن‌چنان تاثير عميقي روي ما گذاشته اند که شايد اشک را از گونه ما سرازير کرده و يا لبخند زيبايي را بر روي لب‌هاي ما نشانده است. عناويني که تا سال‌ها و شايد تا آخر عمر آن‌ها را و شخصيت‌ها و داستان آن‌ها را به طور جزء به جزء به خاطر خواهيم داشت و جزوي از کتابخانه و آرشيو ذهني ما از دوران بازيباز بودنمان خواهند شد. چنين عناوين و شخصيت‌هايي علاوه بر آرشيو ذهني ما در آرشيو بزرگ تاريخ نيز تا ابد ماندگار خواهند شد و همواره در سال‌ها و نسل‌هاي بعد نيز از آن‌ها و خالقان آن‌ها به نيکي ياد خواهد شد. در اکثريت قريب به اتفاق بازي ها، بازيباز در نقش شخصيت مثبت قصه قرار مي گيرد و هدفش نابودي شخصيت منفي بازي است. از اين رو و به دليل اين که شخصيت هاي مثبت در واقع شخصيت قابل بازي هستند، همواره در مجامع و محافل مختلف بازي هاي رايانه اي بيشتر به ان ها در مقايسه با آنتاگونيست ها پرداخته شده و مي شود و توجه و تمرکز اصلي دست اندرکاران اين صنعت بر روي پروتاگونيست بازي معطوف است. به همين دليل نيز شخصيت هاي منفي کار بسيار بسيار سخت تري نسبت به پروتاگونيست ها براي ديده شدن دارند و بايد در خلق آنها تلاش بسيار بيشتري صورت گرفته باشد. در واقع شخصيت هاي منفي اگر قرار است که ديده شوند و توجهات را به خود جلب کنند بايد شخصيت پردازي بسيار قدرتمندي داشته باشند و طوري بر روي احساس بازيباز تاثير بگذارند که حتي بيشتر از شخصيتي که کنترل وي را در دست دارد به شخصيت منفي بازي فکر کنند و اين شخصيت منفي براي آنها تبديل به يک شخص غير قابل جايگزين گردد. المان هاي مختلفي در راه جاودانه شدن شخصيت هاي منفي نزد بازيبازان و … دخيل هستند از شکل و تيپ ظاهري گرفته تا قدرت، اعتقاد به ارمان هاي خويش و بسياري موارد ديگر که هر کدام اگر در درجات بالايي از جذابيت قرار داشته باشند سبب مي گردند تا گام بزرگي در مسير قدرتمندتر شدن هر چه بيشتر آنتاگونيست بازي برداشته شود. همانطور که قطعا تاکنون متوجه شده ايد در اين مطلب قرار است تا بازه شخصيت هاي حاضر در داستان هاي بازي هاي مختلف را کوچکتر کنيم و تنها به يک گروه از شخصيت ها شامل پروتاگونيست ها يا آنتاگونيست ها بپردازيم. از آن جا که همان طور که ذکر شد در اغلب موارد به شخصيت مثبت بازي ها پرداخته شده و مي شود، ما اين بار مي خواهيم بر خلاف عرف رايج عمل کرده و نگاه دقيق تري به شخصيت هاي منفي يا همان آنتاگونيست هاي داستان در بازي هاي رايانه اي بياندازيم. حالا از چه منظري قصد داريم تا آن ها را بررسي کنيم؟


f72138db41f6267f487a6dcd8b6e7812-650-80

گاهي شخصيت هاي منفي خيلي باحال تر از شخصيت هاي مثبت و قهرمانان هستند… البته گاهي



همانطور که دکر شد در اين مقاله قصد داريم تا به تعدادي چند از برترين، قدرتمندترين و محبوب ترين شخصيت هاي منفي در بازي ها که با شخصيت پردازي عالي خود کاري کرده اند که بازيبازان در عين تنفر از آنها عاشقشان نيز باشند و شايد حتي در مواقعي و در بازي هاي مثل فارکراي 3، اين آنتاگونيست ها را بسيار بيشتر از پروتاگونيست بازي دوست دارند. خلق چنين شخصيت هاي منفي کار آساني نيست و هر سازنده اي نمي تواند از پس ساخت و طراحي و خلق چنين آنتاگونيست هايي بر ايد و بايستي تا شخصيت به بهترين شکل و با بيشترين جزييات از لحاظ رفتاري پردازش شود تا تبديل به شخصيتي شود که براي ما باورپذير است و پيچيدگي هاي يک انسان واقعي را دارد، مخصوصا زماني که اين شخصيت قرار است تا انتاگونيست داستان بازي باشد و تاثير او در داستان بازي هيچ چيزي کمتر از شخصيت مثبت بازي نداشته باشد. بيشتر از اين سرتان را درد نمي‌آورم و از شما دعوت مي‌کنم تا در ادامه با بنده و گيمفا همراه شويد تا تعدادي از قدرتمندترين و محبوب ترين شخصيت هاي منفي در بازي هاي رايانه اي را مرور و خاطراتي را زنده کنيم. آنتاگونيست هايي که تا هميشه در ياد ما خواهند ماند و حس عشق و تنفر را توأمان براي ما به همراه آورده اند. لازم به ذکر است که اين مقاله و شخصيت ها و رتبه بندي آن ها کاملا بر اساس نظر شخصي نويسنده صورت گرفته است و بر اساس بازي هايي که نوبيسنده مطلب تجربه کرده است در اين مطلب جاي گرفته اند. بديهي است که بازي ها و شخصيت هاي منفي وجود دارند که مي توانند در اين ليست قرار داشته باشند اما به دليل عدم آشنايي نويسنده با آن ها و تجربه نکرده آن عناوين در اين ليست قرار نگرفته اند. در حقيقت هيچ معياري براي غلط يا درست بودن قطعي اين ليست وجود ندارد و همانطور که هر يک از شما شايد يک ليست مخصوص به خودتان را در ذهن داريد، اين مطلب نيز ليست محبوب ترين شخصيت هاي منفي از ديدگاه نويسنده است و مي توان به عنوان يک سرگرمي و براي بيشتر آشنا شدن با نظرات يکديگر به آن نگاه شود.


30- King Bohan


سري بازي: Heavenly Sword


azdu3vq7cbn1vqfcbbep

يک پادشاه خبيث.. برده شيطان



عنوان Heavenly Sword يک بازي هک اند اسلش فوق العاده بود که شما را کاملا شبفته خود مي کرد. اين عنوان (که مدتي قبل نقد و بررسي اين بازي  را خدمت شما عزيزان تقديم کرديم) در سال 2007 توسط تيم خوشنام Ninja Theory و به کارگرداني اندي سرکيس ساخته شد، به طور انحصاري براي کنسول پلي استيشن 3 منتشر گرديد و موفق شد تا بازخوردهاي خوبي را نيز به دست آورد. همان گونه که قبل نيز خدمت شما عزيزان عرض کرده ام، داستان بازي حول محور دختري به نام ناريکو مي‎چرخد و دغدغه‎ها و سختي‎هايي که وي براي حفظ ميراثي ارزشمند به نام “شمشير بهشتي” براي جلوگيري از افتادن آن به دست پادشاهي شيطان صفت متحمل مي‎شود را دنبال مي‎کند و شما نيز بايد در اين مسير او را ياري کنيد. ناريکو دختري بسيار قدرتمند، با اراده و مهربان است که مسئوليت بسيار سنگيني را بر دوش خود مي‎بيند ولي ذره‎اي نيز پا پس نمي‎کشد و تا پاي جان براي انجام صحيح اين مسئوليت و ماموريت تلاش مي‎کند و مي‎جنگد. در لحظاتي از بازي نيز شما کنترل دختري که مانند خواهر کوچک ناريکو است به نام kai را بر عهده مي‎گيريد که تنوع خوبي به بازي مي بخشد. در اصل داستان اين بازي حول کشمکش قهرمان و ضد قهرمان اصلي بازي يعني ناريکو و پادشاهي ظالم مي گردد که يکي سعي در حفظ شمشير بهشتي و ديگري سعي در تصرف آن دارد و اتفاقات زيادي در اين راه رقم مي خورد که بازي را براي شما بسيار جذاب مي کند و بستري مناسب براي مبارزات زيبا و لذتبخش بازي را فراهم مي نمايد.


king2

اندي سرکيس در نقش اين شخصيت واقعا هنرنمايي کرده است



بدون شک يکي از عوامل اصلي موفقيت و زيبايي بازي Heavenly Sword، برخي از شخصيت هاي آن بودند که بار سنگيني را در داستان بازي به دوش مي کشيدند. “شخصيت‎پردازي‎هاي بازي به خصوص در مورد چند شخصيت اصلي آن فوق‎العاده است و اين شخصيت‎پردازي عالي سبب هر چه بيشتر جذاب شدن داستان نيز شده است. آنتاگونيست و نقش منفي اصلي اين عنوان پادشاهي است که کاملا روح خود را به شيطان تقديم کرده و قصد دارد تا با هر روشي و متوسل شدن به هر نوع ظلمي، شمشير بهشتي را از دست قهرمان اصلي بازي که ناريکو نام دارد بربايد. اين پادشاه شيطان صفت که وي را در بازي با نام King Bohan مي شناسيم بدون هيچ شک و شبهه اي بهترين و جذابترين شخصيت بازي است. ايفاي نقش در موشن کپچر و صداگذاري وي را اندي سرکيس (که در بازي Enslaved نيز در نقش شخصيت اصلي بازي يعني مانکي ايفا کرده است) بر عهده داشته است و به بهترين شکل ککگن نيز از پس انجام اين کار بر آمده است. شخصيت‎پردازي و صداگذاري بي‎نقص وي سبب شده است تا در بازي از ته دل از King Bohan متنفر شويد و آرزوي کشتن او را داشته باشيد. پادشاهي بي‎رحم، ديوانه و جاني که همواره از طنز و مسخره بازي در صحبت‏هاي خود استفاده مي‎کند و براي به دست آوردن شمشير بهشتي از هيچ قتل و کشتاري فروگذار نمي‎کند.” King Bohan آنتاگونيستي است که کساني که عنوان Heavenly Sword را تجربه کرده اند هميشه وي را به خاطر خواهند داشت و با آمدن نام اين بازي، بلافاصله به ياد وي مي افتند.


29- Dr. Eggman


سري بازي: Sonic the Hedgehog


dr__eggman_by_light_rock-d4pe1a1

دکتر گرد تخم مرغي بد ذات!



بدون شک بازيبازان قديمي تر همگي خاطرات زيادي با عناوين Sonic the Hedgehog دارند و قطعا نيز شخصيتي بدذات به نام Doctor Ivo “Eggman” Robotnik يا همان دکتر اگمن را خوب مي شناسند. شخصيتي که آنتاگونيست اصلي اين سري عناوين و دشمن قسم خورده خارپشت ابي پوش و محبوب ما يعني سونيک و يارانش محسوب مي شود و به عنوان يکي از شخصيت هاي برتر بين عناوين خلق شده توسط سگا قرار دارد. وي يک دانشمند ديوانه است که قصد نابودي دنيا را در سر دارد تا امپراطوري اگمن را ايجاد کند و بر کل دنيا حکومت کند. دکتر اگمن در طول عناوين مختل سونيک از لحاظ ظاهري هم تغييرات زيادي را به خود ديده است و گاهي يک شخصيت کاملا گرد مثل تخم مرغ و گاهي با لباس قرمز و مشکي و عينک افتابي و …. اين شخصيت توسط Naoto Ohshima خلق شده است و جزو شخصيت هاي منفي شناخته شده در دنياي بازي هاي رايانه اي مي باشد. به طور کلي تمام طراحي هاي ظاهري دکتر اگمن در نسخه هاي مختلف همواره حالتي طنز و خنده دار نيز داشته اند که گاهي شکست هاي وي از سونيک را بسيار جذاب تر مي کند و تماشاي قيافه او با آن شکم گنده و سيبيل هاي عجيبش بسيار شيرين و لذتبخش است.


sonic_robotnik

همواره نقش هاي اين شخصيت توسط سونيک و دوستانش به فنا رفته است



اگر آنتاگونيست جذابي مثل دکتر اگمن وجود نداشت قطعا سونيک ديگر انگيزه اي براي نقش افريني در عناوين مختلف اين سري با هدف نجات دنيا نداشت و اين همه خاطره براي ما رقم نمي خورد. هميشه اينگونه است که يک شخصيت مثبت يا پروتاگونيست جذاب در بازي يا فيلم، نياز به يک شخصيت منفي يا آنتاگونيست بسيار قدرتمند در همان حد از جذابيت دارد تا بتواند داستان را بالا نگاه دارد و آن را براي بازيباز يا بيننده جذاب تر کند. شخصيت هاي منفي که بتوانند نزد مخاطبين حتي از لحاظ منفي محبوب شوند و وجودشان را به اندازه شخصيت اصلي بازي لازم بدانند. دکتر اگمن از همين دسته شخصيت هاي منفي است که همواره کار شکني هاي وي براي سونيک جهت نابودي دنيا و البته شکست خوردن هاي او را به خاطر داريم و او را به عنوان يکي از انتاگونست هاي محبوب در بازي هاي رايانه اي به ياد خواهيم داشت. مدت هاست که سري عناوين سونيک مانند خيلي ديگر از فرنچايزهاي محبوب قديمي از روزهاي اوج خود فاصله بسياري گرفته است و ديگر شاهد آن جذابيت هميشگي نبوده ايم، نه در خارپشت آبي محبوب و نه در دشمنان وي به رهبري دکتر تخم مرغي. قطعا عرضه شدن يک بازي زيبا در اين سري که بتواند دوباره ياد و خاطره ما را از سونيک و دکتر اگمن و .. زنده نمايد، جاب خوشحالي بسيار زيادي خواهد داشت و بار ديگر مي توانيم شاهد باشيم که سونيک تمام نقش هاي شيطاني دکتر خيکي سيبيلو را نقش بر آب مي کند!


28- Doctor Neo Cortex


سري بازي: Crash Bandicoot


maxresdefault

اصلا قيافه اين کورتکس روي مغز است!



ناتي داگ هميشه شخصيت هاي جذابي را خلق کرده و مي کند. چه شخصيت هاي يک داستان درام و غم انگيز باشند، چه شخصيتي شوخ و طبع و دوست داشتني و بذله گو و چه شخصيت هاي يک بازي با حالتي کاملا طنز. سري عناوين Crash Bandicoot يکي از محبوب ترين و به يادماندني ترين عناوين در نسل پنجم و بر روي کنسول پلي استيشن 1 بودند و قطعا تا هميشه در ياد علاقمندان خواهند ماند. علاوه بر گيم پلي فوق العاده اين سري عناوين که برگ برنده اصلي آن محسوب مي شدند شخصيت هاي جذاب و بامزه اي نيز در بازي وجود داشتند که به زيباتر شدن هر چه بيشتر آن کمک ميکردند. طراحي شخصيت ها و حال و هواي بازي کاملا کمدي داشت و در راس اين موارد، خود شخصيت اصلي بازي يعني کرش قرار داشت که دنيايي از طنز بود براي خودش و حتي نگاه کردن به ظاهرش و راه رفتن او هم خنده دار و جذاب بود. همچنين آنتاگونيست اصلي بازي نيز با وجود اين که بسيار بدذات و پليد بود ولي باز هم بسيار خنده دار و طنز آميز طراحي شده بود و حتي قيافه او و کله گنده اش با زاويه هاي تيز کاملا شما را به خنده وا ميداشتند! وي از اين نظر کاملا با دکتر اگمن سري سونيک که در شماره قبلي از او ياد کرديم، شباهت دارد و هر دو ظاهري بسيار خنده دار ولي ذاتي شيطاني دارند و قيافه ان ها موقع شکست خوردن خيلي خنده دار تز از قبل نيز مي شود مخصوصا وقتي صداي آن ها نيز بسيار مسخره و روي اعصاب باشد!


crash-bandicoot-and-dr-neo-cortex-joins-skylanders-imaginators-158500

البته شايد من هم جاي کورتکس بودم از دست اين ديوانه عاصي مي شدم!



اين شخصيت منفي اصلي سري عناوين کرش  Doctor Neo Cortex نام داشت. وي همواره بدترين نقش ها و برنامه ها و تله ها را براي کرش تدارک ميديد تا او را از بين ببرد اما با چابکي و گاهي شانس کرش تمام آن ها نقش بر آب ميشد و وي عصباني تر و بيچاره تر از قبل مي شد. وي نيز مانند شخصيت قبلي اين مطلب يک دانشمند کاملا ديوانه است و ميخواهد بر تمام دنيا تسلط يابد در انتقام اين که وي را ناديده گرفته است. وي قصد دارد تا با ايجاد تغييرات ژنتيکي و جهش يافته کردن حيوانات ان ها را به سربازهاي خود تبديل کند و در نهايت Crash Bandicoot شخصيت محبوب و اصلي اين سري را خلق مي کند که همين شخصيت بلاي جانش مي شود. Cortex وي را بي مصرف تشخيص مي دهد و او را از ارتش خود بيرون مي اندازد و از قصر بيرون مي کند ونمي داند که چه بدبختي براي او در اينده ايجاد خواهد کرد. مداخله هاي تمام نشدني کرش در کار و بار کورتکس همواره نقشه هاي او را از کار مي اندازد و واکنش هاي وي بعد از اين شکست ها بسيار جالب است و خنده را بر لب هاي ما مي نشاند. بي شک Doctor Neo Cortex يکي از شخصيت هاي به ياد ماندني و محبوب منفي بين بازيبازان است و تاريخ بازي هاي رايانه اي همواره وي را به ياد خواهد داشت. خوشبختانه با اعلام سوني در نمايشگاه E3 2016 مشخص شد که به زودي خواهيم توانست در نسل هشتم مجددا با اين دکتر ديوانه و البته محبوب وهمچنين کرش دوست داشتني ديدار کنيم و شاهد بازسازي نسخه هاي قبلي بازي در نسل هشتم باشيم که اين بسيار خاطره انگيز و لذتبخش خواهد بود.


27- Origami Killer


 بازي: Heavy Rain


833439-heavy-rain-playstation-4-screenshot-scott-shelby-looking-to

يکي از غمگين ترين بازي هاي تمام دوران…



Heavy Rain يک شاهکار بي نظير و يک موفقيت کامل از نظر هنري و تجاري بود. چندين جايزه برترين بازي سال از منابع مختلف و فروش بيش از 3 ميليون نسخه در نسل هفت از اين بازي يک انحصاري بي نظير و قدرتمند براي سوني و پلي استيشن ساختند. نقطه عطف و تکيه گاه و در واقع همه چيز بازي داستان بي نظير آن است. داستاني که مانند تمامي عناوين استاد ديويد کيج بسيار زيبا و با جذاب نگارش شده است و البته بايد گفت که بين تمام بازي هاي اين سازنده بزرگ، Heavy Rain برترين و زيباترين داستان را داراست.از انجايي که نسخه نسل هشتمي و بازسازي شده اين بازي به همراه ديگر عنوان فوق العاده ديويد کيج يعني Beyond: Two Souls به صورت يک کالکشن براي پلي استيشن 4 منتشر شده است و ممکن است کساني بخواهند آن را تجربه کنند در اين مطلب چيزي از داستان بازي نمي گوييم تا لذت آن برايتان حفظ شود. فقط يک چيز را مي گويم. داستان بازي يک شاهکار بي نهايت جذاب و تراژيک است که عشق و غم و درام و اکشن و … را کاملا در خود دارد و روند روايت را طوري پيش مي برد تا در نهايت عواقب انتخاب هاي خود در بازي را مشاهده کنيد و بهاي برخي از آن ها را سنگين تر و برخي را کمتر، بپردازيد. شخصيت پردازي هميشه نقش بسيار مهمي را در عناوين ديويد کيج داشته است و در واقع شخصيت پردازي هاي عميق و خلق شخصيت هايي محکم و قدرتمند، همواره باعث شده اند تا عناوين اين سازنده داستان فوق العاده اي را داشته باشند و اين داستان زيبا به زيبايي هر چه تمام تر بر روي دوش اين شخصيت ها قرار مي گيرد و روند قصه گويي و روايت بازي را شکل مي دهد. شخصيت ها داستان را شکل مي دهند و داستان شخصيت ها را مي سازد و به ان ها پر و بال مي دهد.


heavyrainorigami610

چقدر اين بازي حرف داشت…



محوريت داستان بازي هوي رين و شخصيت هاي آن بر موضوع قتل هاي سريالي يک قاتل ديوانه که به قاتل اريگامي شهرت دارد بنا شده است و داستان شخصيت هايي را که به نوعي با اين قاتل درگير مي شوند را بيان مي کند. توضيح بيشتر در مورد داستان بازي و شخصيت هاي آن بدون اين که بخواهم داستان را براي شما اسپويل کنم کار بسيار سختي است. بازي از همان ابتدا و در صحنه هاي اول تا لحظات آخر خود، شما را ميخکوب و تشنه فهميدن ادامه داستان نگاه مي دارد و هر گز نمي توانيد اتفاقاتي را که در ادامه رخ خواهد داد حدس بزنيد. شما در نقش چند شخصيت مختلف در بازي ايفاي نقش خواهيد کرد که هر کدام به نوعي درگير ماجراي قتل ها هستند و داستان هر يک را پيش مي بريد که اين داستان ها گاها با هم در نقاطي تلاقي مي يابند. شخصيت هاي بازي شامل Ethan Mars که به نوعي نقش اصلي بازي است، Scott Shelby که يک کارآگاه خصوصي است و در مورد پرونده تحقيق مي کند، Norman Jayden که يک مامور اف بي آي است و از واشنگتن براي بررسي پرونده قتل ها فرستاده شده است و Madison Paige که يک شخصيت زن فوتوژورناليست است و به نحوي با اين پرونده قتل هاي اريگامي ارتباط مي يابد، مي باشند. شما زا ديد تک تک اين شخصيت ها در مقاطعي بازي را دنبال خواهيد کرد و هر چه که مي گدرد بيشتر به سوالات شما پاسخ داده مي شود و موارد بيشتري را کشف مي کنيد. بدون شک کساني که اين عنوان را انجام داده اند هيچ گاه سکانس هايي مانند گم شدن فرزند اتان در فروشگاه يا صحنه کودکي قاتل اريگامي و ماجراي دردناک و عم انگيز وي و برادرش را فراموش نخواهند کرد و تا هميشه از سازندگان ان به نيکي ياد خواهند کرد. قاتل اريگامي شخصيتي است که شما تمام هم و غم و هدفتان در بازي اين است که وي را پيدا کنيد و در واقع بدون قاتل اريگامي عنواني به اسم Heavy Rain وجود نداشت. شما به خاطر کارهايي که از مي بينيد از وي متنفر هستيد اما همانقدر هم وي در نفرت انگيز بودن محبوب است زيرا که وجود داستاني شاهکار، مديون حضور اوست و تا آخر بازي در جستجوي يافتن هويت وي هستيد و نميدانيد بازي چه خوابي براي شما ديده است…


26- Sarah Kerrigan


سري بازي: Starcraft


cin_kerrigan_hydra-large

ares_god_of_war_acsension




 


پيش نمايش بازي تريلر ابتد...
ما را در سایت پيش نمايش بازي تريلر ابتد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bwolf144grz1a بازدید : 239 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 10:14