نقد بازي The vanishing of ethan carter

ساخت وبلاگ

 نقد بازي The vanishing of ethan carter


داستان هاي معمايي و مرموز جنايي از ديرباز، توسط آگاتا کريستي به رشته ي تحرير در‌مي‌آمدند، ماجراهايي هيجان انگيز، نفس گير و به شدت پيچيده که تا که لحظه ي آخر جز به دست هرکول پوآرو يا خانم مارپل حل نمي‌شدند، روايت هايي که خواننده را به زيبايي هر چه تمام تر با معما هاي پيچيده‌شان محسور خود مي‌کردند و مدام مخاطب را به حدس قاتل يا قاتلين داستان وا مي‌داشتند. هيجان خواندن و دنبال کردن داستان هاي جنايي يک طرف، هيجان و شور کارآگاه بودن و حل کردن معما ها به دست خودمان يک طرف ديگر! چه چيزي بهتر از آنکه خودمان نقش کارآگاه را در يک جريان مرموز جنايي ايفا کنيم و نقطه به نقطه به دنبال سرنخ بگرديم! چنين تجربه اي به خوبي در بازي (( ناپديد شدن اتان کاتر)) خلق شده و يک ماجراي معمايي پيچيده را در مقابل شما قرار مي‌دهد. با نقد وبررسي اين عنوان همراه باشيد


نقطه ي آغاز دايره ي تاريک


شما در بازي کنترل Paul Prospero را در اختيار خواهيد گرفت، فردي که طبق توضيحات محدود(خيلي محدود!) و به شدت پراکنده اي که در بازي يافت مي‌شود، شغلش سفر به نقاط مختلف دنيا، بازديد از موارد عجيب و به عبارتي ماوراء الطبيعه و سپس رمز گشايي از آن هاست، وي اين حوادث را طبق تجريبات و مطالعاتش تحليل مي‌کند و چنانچه موردي خاص مشکلاتي را پديد آورده باشد، سعي در رفع آن و ايجاد آسايش براي آن فرد، خانواده و يا مردم آن منطقه خواهد کرد. اين بار پال همان طور که خود بازي هم ذکر مي‌کند به سفارش پسربچه اي به نام اتان با نام خانوادگي کارتر به منطقه ي Red Creek Valley مي‌آيد، چرا که پسرک در ابتدا به عنوان يک طرفدار به او نامه مي‌نوشت اما سپس در طي چندين نامه لحن نوشته هايش را تغيير مي‌دهد و از وي مي‌خواهد هر چه سريع تر به آن منطقه بيايد به آن دليل که اتفاقات عجيب و غريب و هولناکي در محل زندگي وي در حال رخ دادن هستند، به عبارتي ديگر نامه هاي اتان درخواست کاملا صريح کمک از پال هستند که پسر بچه اي را در يک وضعيت بسيار دشوار به تصوير مي‌کشد، به همين دليل هم پال دعوت! اتان را قبول مي‌کند و به دره ي سرخ مي‌آيد. در همان يکي دو دقيقه ي ابتدايي بازي البته، مونولوگ هايي توسط پال به زبان آورده مي‌شوند که شايد چندان قابل توجه نباشد اما با ديدن پايان بازي بيشتر به چشم مي‌آيند، پال در همان ابتدا به عنوان يک کارآگاه کار‌کشته مي‌گويد: اتان چنان جزئيات تاريکي را برايم در نامه هايش بازگو کرد که يک پسر بچه نمي‌تواند از آن ها خبر داشته باشد و بعد از اينکه او به دره هم وارد مي‌شود عبارتي مشابه به زبان آورده مي‌‌آورد: از همان ابتدا که وارد اين منطقه شدم تاريکي بيش از حد آن توجه مرا به خودش معطوف کرد، من سفر هاي زيادي را انجام دادم اما اين آخرين آن خواهد بود!( همين که مي‌داند اين سفر آخرين سفر اوست خودش جاي بسي تامل دارد!) جداي از ارتباطي که اين چندين جمله با سراسر بازي به خصوص پايانش دارد، مي‌توانيد اتمسفر تاريک بازي را به خوبي از طريق آن ها دريابيد. (بدون آن که بخواهم بازي را اسپويل کنم که البته کار بسيار دشواري است چرا که تمام بازي يک تجربه ي سراسر داستان محور است.) در اين ميان و در اين محل پال از همان نقطه ي بسيار ابتدايي بازي شروع به حل معما مي‌کند و کم کم با پيشروي در بازي متوجه مي‌شود پاي قاتل يا شايد هم قاتليني مخوف! در ميان است که مردم اين مطقه را با بي‌رحمي هر چه تمام تر مي‌کشند. در حين پيشروي در بازي کم کم پال با ساير اعضاي خانواده کارتر و نقش آن ها در حوادث پيش آمده آگاه مي‌شود:



  • اد کارتر: پدر بزرگ اتان که بيشتر مواقع سعي مي‌کند به وي کمک کند. اتان قسمتي از افکارش را با وي به اشتراک مي‌گذارد و متوجه مي‌شود که پدر بزرگش هم تقريبا با او هم عقيده است.

  • ديل کارتر: پدر اتان که يک مخترع است و اکثرا هواي پسرش را دارد و سعي مي‌کند با کارهايش از او دفاع کند.

  • ميسي کاتر: مادر اتان که در نظر او، پسرش بيش از حد خيال‌ بافي مي‌کند و بايستي بيشتر به زندگي واقعي اش بپردازد.

  • چاد کارتر: عموي اتان که او هم! رفتار هاي اتان را تاييد نمي‌کند و به نظرش اتان به خوبي تربيت نشده.

  • تراويس کاتر: برادر بزرگتر اتان که بيشتر اوفات او را دست مي‌اندازد و مسخره اش مي‌کند

  • آلبرت و جيمز واندر گريف: به ترتيب پدر و پسر، پدر که براي خانواده اش ارث به جا مي‌گذارد و پسر که درگير يک دعواي حقوقي با خانواده اش بر سر ثروت به جا مانده است.


شايد اين چند خط شما را از شخصيت پردازي بازي نااميد کند، اما خب چنين نيست! به عبارتي ديگر همين چند خط براي چنين روايت داستاني کافي به نظر مي‌رسد و بدون آن که نياز باشد شما بيشتر از اين مقدار در مورد خانواده ي کارتر مطلع شويد، مي‌توانيد بازي را ادامه دهيد. تقريبا بيشتر ويژگي هاي فردي اتان و ديگر شخصيت ها به مرور در بازي به شما داده مي‌شويد( البته از زاويه ديد اتان که ممکن است نظراتش درست يا نادرست باشد!) شيوه ي روايت داستان کاملا خطي است اما از نوع خوبش! به طوري که همين ندانستن هاي شما به شدت شما را براي ادامه کار تشويق مي‌کند که بازي را ادامه دهيد، باقي معما ها را حل کنيدو بفهميد که واقعا چه بر سر مردم اين دره آمده است!


بازي کردن واقعيت در قالب مستقل!

بازي کردن واقعيت در قالب مستقل!



بهشت تصوير در جهنم گناه


بگذاريد اين طور بگويم، زماني که از تونل ابتداي بازي خارج مي‌شويد و به محيط خود بازي وارد، تصور اوليه هر گيمر اين خواهد بود که جنگل پيش رويش خود خود واقعيت و يا عکسي از آن است، سپس وقتي کمي در محيط بازي پيش مي‌رويد و تابش پرتو هاي آفتاب از لابه لاي شاخه هاي درختان و يا بازتاب محيط اطراف را روي زمين خيس مشاهده مي‌کنيد، اين تصورتان چندين برابر تشديد هم خواهد شد! گرافيک هنري بازي به طرز خارق العاده اي طراحي شده و به راستي سزاوار ستايش است، البته قابل ذکر است که اين شاهکار نتيجه ي موتور ((آنريل انجين 4)) است اما خب، خود موتور که به تنهايي اين کار را انجام نداده است! آشکار است که سازندگان بازي براي تلقين هر چه بيشتر اتمسفر بازي به شدت بر روي طراحي هنري بازي زمان گذاشته اند، بازي به خوبي زماني که بايد از مناظر اطرافتان لذت ببريد، تعجب کنيد و يا بترسيد، اين حس را به شما القا مي‌کند، کاربرد مناسب رنگ هاي تيره و روشن در لوکيشن هاي مختلف بازي بيش از پيش شما را تحت تاثير قرار مي‌دهد و خلاصه اينکه در بسياري از موارد تمييز دادن ميان واقعيت و بازي براي شما دشوار خواهد بود. البته توجه کنيد گفتم که دشوار و امري ناشدني نيست، متاسفانه سازندگان بازي اشتباهات يا شايد هم بتوان اسمش را گذاشت کم کاري هاي عجيبي را در بازي مرتکب شده اند که در مواقع حساس به شدت بر روي برداشت شما از آن صحنه از بازي تاثير مي‌گذارد! به عنوان مثال در همان مکان هاي ابتدايي بازي زماني که شما درخت هاي نارنجي پوش را از دور مشاهده مي‌کنيد، نفستان در سينه حبس خواهد شد اما کافي است به درخت ها نزديک شويد، آن وقت است که کيفيت کم بافت هاي درخت شما را متعجب مي‌کند! يا مثلا بافت لباس هاي پدر بزرگ اتان به طرز عجيبي پايين است و بيننده را آزار مي‌دهد، از سوي ديگر طراحي فني بازي هم در قياس با طراحي هنري اش بسيار مصنوعي ارزيابي مي‌شود، فيگور هاي حرکتي شخصيت هاي بازي به هنگام راه رفتن، ضربه ردن و تقريبا انجام هر کاري! تداعي کننده ي حرکات يک ربات هستند. خوشبختانه در سراسر بازي دفعات زيادي نيست که اين عيب ها به چشم بيايند اما به طور کلي در قياس با طراحي هنري بازي، بخش فني آن حرفي براي گفتن ندارد.


به راستي جر تحسين اين طراحي هنري چه کار مي‌توان کرد!

به راستي جر تحسين اين طراحي هنري چه کار مي‌توان کرد!



سادگي در عين پيچيدگي


ناپديد شدن اتان کارتر، تنها در مورد خود او نيست بلکه در محيط بازي و به طور کلي در زمينه ي گيم پلي بازي نيز تقريبا هم چيز غيب شده است! تنها حرکات مجاز شما در بازي به جز عادي حرکت کردن، دويدن و نشستن است، به عبارتي ديگر شما با دستانتان کاري انجام نخواهيد داد که در يک بازي به سبک اول شخص پديده اي بسيار نادر محسوب مي‌شود! البته حقيقت کار کارآگاهان نيز تقريبا همين است، يعني بيشتر کاري که يک کارآگاه انجام مي‌دهد، خوب نگاه کردن، پيدا کردن سر نخ ها و سپس يافتن يک رابطه ي منطقي ميان آن هاست. در بازي هم شما عين همين مراحل را بايستي طي کنيد به گونه اي که : در وهله ي اول بايستي نشانه ها را پيدا کنيد، از ردپاي انسان و حيوان و اثر خون و بطري شکسته گرفته تا خاکستر آتش و نوشته هاي رو قبر و نامه هاي افتاده روي زمين، همه و همه شما را براي حل معماي ناپديد شدن اتان کمک خواهند کرد. در مرحله ي دوم پال با ديدن هر نشانه سوال هايي را در ذهنش مطرح مي‌کند که به خاطر سپردن اين سوال ها و تلاش براي يافتن جواب هايش مسير منطقي را براي حل هر معما برايتان ترسيم مي‌کند. مرحله ي سوم هم همان يافتن خط نامرئي است که سرنخ ها را به هم وصل مي‌کند، چنانچه شما اين سه مرحله را براي حل هر معما به درستي به کار بگيريد، پال معما را در ذهنش شبيه سازي مي‌کند و داستان حقيقي و نهفته ي پشت هر يک را از ابتدا تا انتهايش برملا مي‌سازد. همان طور که پيش تر هم اشاره کردم، گيم پلي بازي به شدت ساده است و هيچ پيچيدگي در برندارد به گونه اي که در سراسر بازي شايد به تعداد انگشت هاي دست هم شما نيازي به بر داشتن يک شيء  و جاي گذاري آن در محلي ديگر نداريد و تمام بازي پيرامون سه اقدام : see, sense ,solve اتفاق مي‌افتد. اما امان از اين سادگي که به مانند عذابي در مراحل بعدي بازي ظاهر مي‌شود! مشکل اين سادگي بيش از حد اين است که امکان خلاقيت در طي کردن روند داستان را از شما مي‌گيرد و شما را مجبور مي‌کند، تنها و تنها به يک طريق خاص و به صورت کاملا خطي بازي را پيش ببريد و اين يعني تا وقتي به نقطه ي A نرسيده ايد، نقطه ي B در در دسترس شما قرار نخواهد گرفت و تا وقتي معماي شماره يک حل نشده هر چقدر هم که سعي کنيد ساير معماهاي بازي حل نخواهند شد و اين روند خطي کم کم شما را خسته مي‌کند زيرا هنگامي که در حل يک معما گير کرده باشيد، تا وقتي آن را حل نکنيد از آن محيط نمي‌توانيد خارج شويد و به همين سبب تمام کردن بازي که چيزي حدود يک ساعت و نيم گيمپلي خالص دارد به ده ها ساعت زمان لازم پيدا مي‌کند.


هوم حالا اينا رو بذاريم کنار هم نتيجه چي ميشه؟!

هوم حالا اينا رو بذاريم کنار هم نتيجه چي ميشه؟!



نغمه ي تاريک اما خوشايند مرگ


براي اين که تمام تمرکز شما به هسته ي اصلي بازي يعني حل معما هاي آن معطوف شود، سازندگان از هر گونه صدا پردازي اضافي يا ساند ترک هاي شلوغ و پر سرو صدا به شذت دوري جسته اند و بايستي بگويم اين کار آن ها واقعا جواب مي‌دهد، به گونه اي که در تمام مراحل بازي يک موسيقي ملايم و بسيار زيبا در پس زمينه پخش مي‌شود که تا حدي حتي ذهن را براي حل معما ها ياري مي‌دهد! در کنار قطعات بسيار ملايم و زيباي بازي، صدا پردازي انجام شده روي محيط و اعمال محيطي نيز بسيار خوب انجام شده و حس بودن در چنين محيط هايي نظير جنگل، کنار دريا و يا حتي خانه هاي قديمي و متروکه نيز به خوبي به مخاطب القا مي‌شود. صدا هاي خاصي که براي القا حس ترس در بازي کار شده اند، به خوبي تاثير گذار واقع مي‌شوند و از سوي ديگر هم صداي پيچيدن وزش باد ميان برگ هاي درختان باعث مي‌شود براي چند لحظه فکر کنيد در آن نقاط قرار گرفته ايد!


سخن پاياني


ناپديد شدن اتان کارتر يک بازي مستقل اول شخص در سبک معمايي، جنايي است که اگر سختي هاي طي کردن روند داستاني خطي آن را کنار بگذاريم در ساير بخش ها بسيار درخشان ظاهر مي‌شود، گرافيک هنري خيره کننده و ساند ترک هاي ملايم بازي در کناز گيم پلي عاري از هز گونه پيچيدگي آن باعث مي‌شود به خوبي وارد اتمسفر بازي شويد، در حس بازي شما را در خودش غرق کند و انسانيت لازمه ي کاراکتر هاي بازي را درک کنيد و  در نهايت تجربه ي بسيار خوبي از کارآگاه بودن را به دست آوريد.( دلم نيامد به نقطه ي پاياني بازي اشاره نکنم! نقطه پاياني بازي هم خودش براي خودش يک پا معماست! اينکه واقعا اتان کارتر که بود؟ داستانش واقعي بود؟ پال واقعي بود؟ چرا اتان در مورد اطرافينش اينگونه فکر مي‌کرد؟ نکند خود ذهن اتان بيمار بوده  و به قول مادرش سرش هميشه در ابر ها سير مي‌کرده؟ sleeper که بود؟ اما هر چه که بود چيزي از تجربه ي کارآگاهي بودن بازي کم نمي‌کرد)


 


 


 


the-vanishing-of-ethan-carter_-1912855455

پيش نمايش بازي تريلر ابتد...
ما را در سایت پيش نمايش بازي تريلر ابتد دنبال می کنید

برچسب : نقد بازی the vanishing of ethan carter,نقد و بررسی بازی the vanishing of ethan carter, نویسنده : bwolf144grz1a بازدید : 131 تاريخ : پنجشنبه 9 دی 1395 ساعت: 1:05